پرنسس میهن بلاگ رو حتما چک کن!

****

بیاین یکم ودکا بخورین یکم بیشتر جنگولک بازی در بیارین

بذاریم اینستا فالوورامون بیشتر شه

اداااااااااامه پاررررتی

آفرین آقایون

فکر کنم اختاپوس زیادی ودکا خورده

کارت درسته باب اسفنجی

فکر کنم پیشنهاد ودکا پیشنهاد خوبی نبود

میساکی چان.....تو هم...؟!

چقدر اون دختر مو بلونده ضد حاله

به به شخصیتای آواتار

اینا رو

و اما این گروه جذاب^^

چه قِری هم میدن

و اما هاتسونه میکوی عزیزمون♥_♥

جانم رقص

اینقدرا هم انتظار ندارما

به خودتون فسار نیارین

اینم نکوهای رقصنده

مهمونای مخصوصمون^^

لیوای جون دمت گرم

و اینم ابر قرمان هت

بدنتو.....تکون بده

وات؟

یک عدد خرگوش ناناز و یه نکو

دلم ضعف رفت*-*

تو هم عین مساکی شدیا

فکر کنم زیادی ودکا خوردین همتون

هواپیما سقوط میکند

و اما در آخر مهمون خفنمون....

ویکتورررررررر

ویکتور:آهان آهان.......حالا بیا تکون بده

خب خب خب بسه دیگه جنگولک بازی

الان وقت،وقته رقص دو نفرس^^

و اما مهمان خوانندمون کسی نیس جز انریکــــــــــــــــــــــــه

بزن کف قشنگ رو

بفرمایید از خودتون پذیرایی کنین

از تمام چیزای خوشمزه در اینجا سرو میشه^^

قلبم اومد تو دهنم

پیتزا بخورین چون آرزوهاتون به حقیقت تبدیل میشه.

این تئوری رو جادوگر سیاه هم تائید کرده

اینم سر آشپز مخصوصمون که داره براتون پاستا درست موکونه

حالا نوبت دسره

کو سان.....این گربه توئه داره به کیک ناخونک میزنه؟

خب خب بسه دیگه نمیتونین قِر بدین

عروسی و داماد وارد میشوند

«عروس از بس ذوق داشته،پاهاش شل شدن داماد بغلش کرده اوردش»

ادامه جشن در پست قبلی

اول از همه میریم سراغ مهمونای عزیزمون:

نرسیا جان^^

کو سان همراه همسرش^^

لن و رین^^

مائو چان^^

نیلوفر جونم^^

هلن جون^^

مینامی جان^^

اسکارلت^^

شینوا^^

بیاین یکم دهنتونو شیرین کنین^^

وایسا وایسا وایسا

نرقصیده شیرینی میخوای؟

پاشو بینم مجلسو گرم کن

شروع بدی نیس:ا

آفرین.....یکم گرم شد

البته هنوز مجلس ولرمه:ا

پلیس سر کوچمونو دعوت کردم یکم قِر بهتون یاد بده

حالا قِر قِر قِر

اینم از مهمونای مخصوصمون...

اسکلت های زیر زمینی

حالا هم نوبتی باشه

نوبت رقصای گروهیه

آمممم......فکر نکنم دیوونه ها رو دعوت کرده باشیم اما وللش....خوش باشین^^

ببین دخترای کره ای چه میکنن

جنیفرجون هم دعوت کردیم بیاد قِر بده

جانم.....سلنا گومز♥_♥

ادلبیشتر از اینا ازت انتظار دارم

جان جان جان

حالا نوبت رقصای دو نفری رسیده

زیبا

لایک

وات؟

صد رحمت به این

چه خفن

من و تو

در دشتی

و آسمانی پر از ستاره…

اگه دلمون بخواد

میتونیم خودمون رو

از تموم دنیا پنهان کنیم.

و من برای اینکار فقط به دست هات نیاز دارم

و همینطور قلبت

بیا آزاد باشیم و خودمون رو

از همه‌ی چیزها فارغ کنیم و فرار کنیم.

فقط من و تو…

یک بار دیگه…

رو به روی هم ایستادیم

چهره در چهره‌ی هم

چه توی نور

چه توی ظلمت

خواهیم درخشید.

کسی پیش ما نیست و ما تنهای تنهای تنها هستیم

تمام دل مشغولی‌هایت رو بردار و پشت سر بگذار

امشب من تو رو به جایی می‌برم که فقط خودم و خودت میدونیم

●▬▬▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬▬▬●

ممنون که در جشن عروسی ما شرکت میکنید^^

بعد از مدت ها بالاخره این روز رسید

روز عشق ما♥

سلام دوستان عزیزم.اول از همه شروع شدن سال تحصیلی جدید رو به همتون تبریک میگم.تو این مدت که نبودم من سر اون یکی وبم بودم.داشتم تمام چیزایی که لازم بود تغییر میدادم و اصلا حواسم به این وبم نبود.امروز اومدم دیدم نه کسایی هستن که به یادم باشن.حالا من اومدم تا بگم جدا تو این وب دیگه نمیتونم فعالیت کنم.تو اون یکی وبم الان راحت ترم.الان هم وب جدیدمو رو لینک کردم.از اونجا برید به وبم.اسم وبمم هست دنیایی از تنهایی.خیلی ممنون که تا الان این وبو حمایت کردین.تو اون یکی وبم قسمت جدید رمانم هم گذاشتم.تو وب یونا جان هم فعالیت میکنم.خب همینا.ممنون که به یادم بودید.به امید دیدار در اون یکی وبم

سلام بچه ها.این پست رو گذاشتم که بگم واقعا که!!!!منو باش با چه ذوق و شوقی براتون تو میهن بلاگ براتون وب ساختم.بنر جدید ساختم.صد رحمت به آلیس.اون تقریبا 40 تا نظر داد درحالی که هیچ کدومتون یه سلام هم نکردین.گفتم اون وبم باز نمیشه تو این وب آپ کردم بازم هیچی.مثل این که باید این وب رو ببندم!!!تصمیم باخودتونه.ببینم دیگه کی میخواد اینجوری براتون آپ کنه.

سلام بچه ها.میخوام یه خانواده ی شیطانی رو بهتون معرفی کنم.پدر این خانواده که اسمش جکه با همسرش نقشه میکشه تا بچه هاشونو تبدیل به گرگینه و خون آشام بکنه.ایستیا خیلی مخالف بود اما جک توجهی بهش نکرد.کارل هاینز قبل از این که خون آشام بشه بهترین دوست جک بود.جک چون کارل رو خیلی دوست داشت از همسرش خواست تا اونو تبدیل به خون آشام بکنه.وقتی کارل هاینز تبدیل به خون آشام شد جک رو کشت و تو آرامگاهی گذاشت و زنجیرش کرد.خب حالا این فرزندان چیکار کردن؟هیچی!!!!!حالا این فرزندان کیا هستن برید ادامه مطلب تا باهاشون آشنا بشید.خیلی زیادن.هفت تا بچن.باورتون میشه؟!؟!؟

آنچه در قربانی سرنوشت گذشت:

سلام بچه ها.بالاخره وب رو جا به جا کردم.این وب رو حذف نمیکنم اما دیگه توش آپ نمیکنم.آدرس جدید وبم:

  /http://world-of-loneliness.mihanblog.com

راستی بچه یه بنر فعلی برای رمانم ساختم ببینید خوبه یا نه.همتونو تو اون وبم لینک کردم شما هم منو لینک کنید.

این قسمت دیگه مجانی نیست.برید ادامه مطلب.نظر فراموش نشه.

این قسمت سرنوشت ساز منتظر شماست

حال ندارم حرف بزنم.برو ادامه مطلب

شخصیت جدید زیاد داریم.برید ادامه مطلب

بازم شخصیت جدید برید ادامه مطلب

یه شخصیت جدید داریم.برید ادامه مطلب دوستان عجیجم.

فقط حالشو ببر

سلام.بچه ها من برگشتم.ببخشید یه مدت طولانی نبودم اما حالا که هستم.قراره بترکونم.اوففففففففففف داشتم میترکیدم.خب قراره داستان رو بذارم.سه قسمت رو مجانی میذارم حالشو ببرین.خب برید و حالشو هم ببرین.راستی قراره وب جا به جا بشه.بایییییییییییییییی

سلام بچه ها.خبر های زیادی دارم.

۱-دو شخصیت جدید وارد داستان شدن

۲-عنوان وب و قالب وب در حال تغییره.

۳-داستان تا یه هفته دیگه گذاشته نمیشه.

چرا؟چونکه اونقدر نت ندارم تا داستانو بذارم.سه قسمت بعدی الان آمادس تو لب تابم اما خب نت ندارم دیگه.مامانمم نتمو شارژ نمیکنه تا یک یا دو هفته دیگه.خب همینا.ببخشید سرتونو درد اوردم

سلام بچه ها.ببخشید این خبر رو بهتون میرسونم.نتم تموم شده.من همش با لب تاب خواهرم میومدم وب و پست میذاشتم اما الان مامانم وای فای رو جمع کرده چون داریم اسباب کشی میکنیم.وقتی نت تموم شد مامانم وای فای رو جمع کرد تا وقتی بریم تو خونه جدید.تا دو هفته ی دیگه نمیتونم پست بذارم.واقعا ببخشید.میخواستم قسمت جدید رو به عنوان کادو بذارم اما خب دیگه.سعی میکنم نظراتتون رو جواب بدم.روزتون هم مبارک.

 دوستان عزیزم یه تغییراتی تو داستان پیش اومده که باید بگم.اول از همه این که موکامیا پیش تسوکینامی ها زندگی نمیکردن و وقتی یویی عمارتشونو به آتیش کشید اونا به هیچ کس نگفتن.ساکاماکیا خودشون فهمیدن که یویی عمارتشونو به آتیش کشیده.دوم این که تسوکینامی ها یویی رو نبردن پیش کارل هاینز.تسوکینامی ها سعی داشتن تا یویی رو از بین ببرن چون یکی از بهترین گرگینه هاشونو کشته بود.سوم این که هیچ کس جز ساکاماکیا و موکامیا و تسوکینامی ها اسم اصلی کارل هاینز رو نمیدونه.همه اونو به اسم توگو ساکاماکی میشناسن.همینا بود در ضمن بنر داستانمون داره عوض میشه و داریم کم کم به فصل دوم داستان نزدیک میشیم.به احتمال کم ممکنه وب جا به جا بشه البته گفتم احتمال کم.توی فصل دوم شخصیت های زیادی وارد میشن از انیمه های دیگه.شخصیت های شیطانی.که خودم عاشق یکیشون شدم.اسماشون هم تغییر دادم.خب همینا ببخشید سرتونو درد اوردم.خب برید خوش بگذرونید. 

هه منو باش نصفه شبی اومدم دارم داستان مینویسم.خب حال ندارم حرف بزنم برید ادامه مطلب

برو ادامه مطلب تا شوتت نکردم

سلام.بعد از یه قرنی برگشتم.اول از همه بگم زیاد از قسمت قبلی راضی نبودم ولی گذشته ها گذشته اما بعد از این پست دیگه از این خبرا نیست.نسبت به قبل کمتر پست میذارم.دلیل برگشتم به وبم اینه که امتحان زبانمو از 100 ،91 گرفتم.تو پست بعدی داستانو میذارم.خب برید خوش بگذرونید.بای ی ی ی ی ی ی.

سلام بچه ها.از اینکه این خبرو بهتون میرسونم خیلی ناراحتم.وب قراره بسته بشه.خودمم خیلی ناراحتم اما نگران نباشین.وبمو حذف نمیکنم فقط توش نمیام.آپ هم نمیکنم تا وسطای مرداد.حدودا 2 یا 3 هفته نیستم شایدم بیشتر.سعی میکنم بهتون سر بزنم و جواب کامنت هاتونو بدم.از این که تو وبم نیستم ناراحتم.منو فراموش نکنین.میرم اما با کوله باری از رمان برمیگردم.دوستون دارم.خداحافظ بچه ها

خب خب بعد از یه قرنی قسمت بعدی رو گذاشتم.ببخشید بابت تاخیر کار زیاد داشتم باید انجامشون میدادم.خب برید ادامه مطلب

بچه ها اومدم با داستان.ببخشید یه مدت نبودم اما وقتی اومدم 32 تا نظر دیدم.بیشتریشون انگلیسی بود.معلوم نبود کی این نظرا رو داده بود.خب سرتونو درد نمیارم برید ادامه مطلب

دوباره سلام عرض میکنم.اینبار با موکامی ها اومدم.یه عکسایی پیدا کردم که خیلی باحال بود نتونستم تحمل کنم پس برید ادمه مطلب

امروز گفتم چون وقت دارم تا میتونم براتون پست بذارم.صبح بیدار شدم.مشق های زبانمو نوشتم.بعد اومد سر وبلاگ.آخه بدجوری تار عنکبوت بسته.برید ادامه مطلب

عمارت

خب خب امروز از اتاق های شخصیت ها آپیدم.جایی کپی نبینم چون پدرم در اومد تا پیداشون کردم.تهمت هم نزنین.از جایی کپی نکردم.اگر بکنم حتما منبع رو مینویسم خب برید ادامه مطلب

اتاق من و یویی«شب»

خب بفرمایید ادامه مطلب.چون دارم وب دوستمم درست میکنم به خاطر همین یکم طول کشید.ببخشید برید ادمه مطلب

خب خب این قسمت هم گذاشتم.بچه ها ببخشید.چون دارم به دوستم سیانا کمک میکنم تا یه وبلاگ

درست کنه.یکم طول میکشه.بابت صبرتون ممنون

این قسمتم آماده شد.ببخشید بابت تاخیر.امروزم چون تعطیل بود گذاشتم.راستی چند تا شخصیت جدید داریم خب برید ادامه مطلب

بیوگرافی شخصیت جدید داستان برید ادامه مطلب.بدو تا خودم نیومدم -________-

برید ادامه مطلب خستم.حال ندارم حرف بزنم.فقط من همین جوری نذاشتم.مربوط به داستانه

بیوگرافی این جناب هم آماده بید برید زیاد نیست اما خوبه.ولی جدا خوشگله^___^.راستی ایشون تو داستان هستن.همین جوری نذاشتم

خب خب گفتم بیوگرافی های جدید داریم.پس برید ادامه مطلب